ذکر برخی از شباهتها و تفاوتها میان «تب طلای واقعی» در سده ۱۸۰۰ میلادی و «تب طلای دیجیتالی» جدید در قرن بیست و یکم میتواند حاکی نکات جالب و قابل تاملی باشد.
به گزارش بانکینا، به نظر میرسد در حال حاضر توسعه بیت کوین و آلت کوین، بازنویسی نظریهای باشد که در اوایل صنعت استخراج معادن اجرا شد. مانند الگوی تب طلا در سده ۱۸۰۰، در حالیکه بسیاری از افراد خطر را پذیرفتند و وقت خود را صرف یافتن طلا کردند، افراد دیگر بدون قضاوت دیگران و به روشی سودآور «بیلها و کلنگها» را فراهم آورند. این امر افراد تبزده متعددی را به «موفقیت زیادی» رساند.
ذکر برخی از شباهتها و تفاوتها میان «تب طلای واقعی» و «تب طلای دیجیتالی» جدید، چارچوبی مناسب برای توصیف چگونگی اثرپذیری کنونی صنعت از بیت کوین را فراهم میآورد.
ملوین پِتیس، یک تکنسین طرفدار توسعه بیت کوین توضیح میدهد که چگونه ظهور بیت کوین منجر به ایجاد انواع مختلفی از تلاشهای مرتبط شده است. وی نگرش برخی از بازیگران کلیدی و اثر بیت کوین روی اکوسیستم رمزنگاری را هم خاطرنشان کرده است.
مدل بیلها و کلنگها: صنایعی که ابزار را میسازند
بر اساس نظر پتیس، در روزهای گذشته کمیت مطلق فلز گرانبها مشخص نبود، بنابراین خطر همکاری بیشتر بوده است. دستاوردهای بزرگ هم تصادفی اما تأثیرگذار بودند. شهرهای کاملی در نتیجه یافتن مقادیر زیادی طلا ساخته شدند که مشارکت در تب طلا را فریبندهتر کردند. افرادی با انواع سبکهای زندگی، حتی طبقه خیلی فقیر هم به مشارکت متقاعد شدند و شانس موفقیت همه هم مسلما بهصورت نسبی یکسان بود.
بیمسئولیتی
حال بهسرعت به دنیای امروز برگردیم. پتیس اشاره میکند هرکسی نمیتواند در استخراج بیت کوین یک «بیل و کلنگ» بسازد.
پتیس میگوید: «درواقع، فناوری به حدی طمع داشته است که در سالهای میان ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۵ (که سالهای خوب توسعه بیت کوین بود) بیشتر فراهمآورندگان ابزار و تجهیزات استخراج، درنهایت کلاهبردار یا بیمسئولیت شناخته شدند؛ زیرا ابزار را پیشفروش میکردند، اما هرگز تحویل نمیدادند».
پتیس توضیح میدهد که کمبود ریزتراشه همواره یک بهانه مشترک بوده است. با این وجود، مسئله حقیقی آن بوده که بیشتر افرادی که میدانستند چگونه بیل و کلنگ (رایانه استخراج مبتنی بر تراشه ASIC) واقعی بسازند، دانش خود را حفظ کردند، محصول را ساختند. در بیشتر زمان طول عمر کاربردی آن محصولات بیت کوینها را استخراج کردند (هر ماه نوآوریهای جدیدی را بروزرسانی میکنند و سطح دشواری استخراج بیتکوین هم به دلیل هجوم ورودیها با سرعت بیشتری افزایش مییابد) و سپس زمانی که این محصولات تقریبا بیارزش بودند، آنها را به مشتریان تحویل دادند.
روزهای غرب وحشی
همچنین، بیشتر شرکتهای دیگر استخراج ابری یا شرکتهای جدید تجهیزات استخراجی هم، یا در آن زمان ارزش سرمایهگذاری نداشتند (در صورتی که کوتاهمدت فکر میکنید) یا تلههای پیشسفارش پیچیدهای برای قربانیان داشتند. در مورد دوم، شرکتها مایل به ارسال بیت کوین به هرجایی بودند تا یک استخراجکننده دریافت کنند. در اینجا حفاظت از مصرفکننده وجود نداشت و این موضوع بار «مراقب فروشنده باشید!» را بیش از حد سنگین کرد، یا حتی در بیشتر اوقات تبدیل به تجربهای از یک کلاهبرداری ویرانکننده شد.
در مقایسه با تب طلا در سده ۱۸۰۰، پتیس اشاره میکند که در آن زمان انجام عملیات استخراج وسیع بهصورت پنهان ممکن نبود. با این وجود، در عصر ارزهای رمزپایه، این دقیقا همان کاری است که بسیاری از شرکتها انجام دادند تا جای خود را محکم کنند و به دور خود خندقی بکشند تا بتوانند نهایتا ایجاد دیگر خدمات ارزشافزوده بر رأس شبکهای که ساخته بودند را آزمایش کنند.
مغازههای Me Too
حوزه قابل توجه دیگری در رابطه با فعالیتهای مربوط به توسعه بیت کوین «صنعت خدمت ارزشافزوده» است.
پتیس اشاره میکند در طی تب طلای سده ۱۸۰۰، ایجاد سریع شهرها و اجتماعات عادی بود. زمانی که یک تیم خوششانس به سود بزرگی میرسید، نهایتا ثروت خود را در جامعه دوباره سرمایهگذاری میکرد و بانک، فروشگاه، کافه، سالن غذاخوری و خانههایی برای مشتریان کنونی و آینده میساخت. این مشتریان قطعا اخبار جدید را شنیده بودند و میخواستند آنها هم به همان شانس خوب دست یابند.
در روزهای انفجار بزرگ بیت کوین، این امر بهصورت تمامی مغازههای Me Too ظهور نمود که بهصورت عمومی شروع به پذیرش بیت کوین کرده و در اخبار توجه زیادی به خود جلب نمودند. تمامی فعالیتها در جهت جذب مقادیر هر چه بیشتری از پول سرمایهگذاران به فضای بیت کوین بودند، زیرا افراد برای «اپلیکیشنهای ضروری و ارزشمندی» جستجو میکردند که مرتبط با بیتکوین بودند و منجر به ایجاد بیت کوین ۲ مانند پرداختهای مستقیم، بازارهای بدون مرز، بدون پرداخت و غیره شدند.
درنهایت، به دلیل عدم تمایل به استفاده مستقیم از ارز رمزپایه، صنایعی که بیشترین تأثیر را پذیرفتند، تنها خردهفروشیها نبودند.
خدمات ارزشافزوده
پتیس در این شرایط نقاط مثبتی هم میبیند. وی اشاره میکند آنچه در طی این ماجرا رخ داده، کشف خدمات مالی جدیدی مانند ارزشافزوده واقعی، یا تبادلات قانونی است که توسط افراد شایسته اجرا میشدند. این افراد از چگونگی فراهمآوری امنیت ارز دیجیتالی اطلاع دارند و میتوانند با بانکها و شرکتهای بیمه مشارکت کنند تا حسابهای مشتریان بهطور مناسبی حفاظت شوند.
پتیس با این توضیح نتیجهگیری میکند که از آنجایی که بیت کوین مانند پول اولین «اپلیکیشن ضروری و ارزشمند» بلاک چین است، صنایعی که بهوضوح میتوانند در این زمینه بدرخشند آنهایی هستند که انتقال ایمن رمز و ارائه سرمایهگذاریها را فراهم میآورند. اینها همان خدمات مالی هستند.
پتیس میگوید: «من به دلیل گامهایی که برادران Winklevoss در جهت تحقق این امر برداشتهاند، انگیزه پیدا کردهام. برادران Winklevoss رهبرانی واقعی در فهم نیاز به ایمنسازی ارز دیجیتالی و دسترسپذیری گسترده آنها به روشی سازگار با قوانین هستند».
منبع: پرداخت ۲۴