کارشناسان بانکی جهان بر این عقیدهاند که با توجه به تکنولوژی موبایل و افزایش ضریب نفوذ گوشیهای هوشمند در میان اقشار مختلف جامعه، شبکههای اجتماعی تخصصی بانکی با هدفهای خاص فراگیر شوند.
به گزارش بانکینا دکتر نیما امیرشکاری، عضو هیئت علمی پژوهشکده پولی و بانکی، معتقد است که ایران نیز با توجه به استقبال گسترده جامعه از گوشیهای هوشمند و شبکههای اجتماعی نباید از توجه به این موضوع غافل شود تا بتواند از این پتانسیل برای رشد بانکداری کشور همگام با دنیا برخوردار شود. در ادامه متن کامل گفتوگوی «کتاب سال بانکداری الکترونیکی» با ایشان را میخوانید.
بحث بانکداری بر بستر شبکههای اجتماعی در دنیا درحال رشد و گسترش است. فکر میکنید که این مدل بانکداری در ایران نیز مجالی دارد؟
شبکههای اجتماعی از ابتدا با وضع مناسب و پسزمینه خوبی وارد کشور نشدند البته اکنون در این زمینه به بلوغ بهتری رسیدهایم. تصمیمگیرندگان و مسئولان و حتی مردم، محاسن شبکههای اجتماعی را بهدرستی نشناختند بنابراین اقتباس آن در صنایع مختلف و ازجمله همین صنعت بانکداری با چالش مواجه شد.
یکی از بزرگترین چالشهای این حوزه طی چهار یا پنج سال قبل مسئله فیلترینگ بود که جای بحثی برای شبکههای اجتماعی در نظام بانکی باقی نمیگذاشت. مدیران بانک با یک ترس و مانع بزرگ مواجه بودند و حتی حاضر نمیشدند سخنی در این مورد بشنوند و هر قدر هم میگفتیم که بانکهای بزرگ جهان و کشورهای بزرگ دنیا روی شبکههای اجتماعی بهشکل قابل توجهی کار میکنند، تمایل به حضور در این وادی نداشتند.
اکنون بسیاری از بانکهای جهان از تبلیغ و اطلاعرسانی گرفته تا معرفی محصول و ارتباطات با مشتریان و گرفتن بازخوردهای آنها را روی بستر شبکههای اجتماعی بردهاند. حتی بعضی از شبکه اجتماعی مثل فیسبوک و ویچت امکان پرداخت را هم ایجاد کردهاند.
چنین ذهنیت منفی از موانع بزرگ ابتدای راه ما بود و بانکها به همین راحتی نمیپذیرفتند که از امکانات شبکهاجتماعی استفاده کنند. بهتبع آن شاید بانک مرکزی هم هیچ مجوزی در این زمینه منشر نکرد و حتی بحث شبکه اجتماعی ملی هم که در این زمینه مطرح شد خیلی مورد استقبال قرار نگرفت. البته به نظر من حقیقت این است که شبکه اجتماعی ملی معنایی ندارد چون دنیا به سمتی میرود که قرار است همه با همدیگر ارتباط بگیریم و همه کشورهای دور و نزدیک در کنار هم به سمت مفهوم دهکده جهانی پیش برویم. به سمت اینکه فرهنگهای هم را بشناسیم و به همدیگر احترام بگذاریم.
چنین ذهنیت منفی از موانع بزرگ ابتدای راه ما بود و بانکها به همین راحتی نمیپذیرفتند که از امکانات شبکهاجتماعی استفاده کنند. بهتبع آن شاید بانک مرکزی هم هیچ مجوزی در این زمینه منشر نکرد و حتی بحث شبکه اجتماعی ملی هم که در این زمینه مطرح شد خیلی مورد استقبال قرار نگرفت. البته به نظر من حقیقت این است که شبکه اجتماعی ملی معنایی ندارد چون دنیا به سمتی میرود که قرار است همه با همدیگر ارتباط بگیریم و همه کشورهای دور و نزدیک در کنار هم به سمت مفهوم دهکده جهانی پیش برویم. به سمت اینکه فرهنگهای هم را بشناسیم و به همدیگر احترام بگذاریم.
نمیتوانیم دور شبکههایی که نامشان اجتماعی است دیوار بکشیم. اجتماع یعنی همه ما در کنار هم. حال شاید بتوان برمبنای تخصص و کاربرد، شبکههای اجتماعی متفاوتی داشت مثل لینکدین بهعنوان شبکه اجتماعی متخصصان یا اینستاگرام که شبکهای برمبنای عکس و تصاویر کاربران است و پینترست که جایی برای علایق و سلایق افراد ایجاد کردهاست و مواردی مانند اینها.
خلاصه اینکه شبکههای اجتماعی در کشور ما با یک زمینه ذهنی منفی وارد شدند و در همین شرایط راه خود را در پیش گرفتند ولی تقریباً از یک سال پیش گرهها کمی باز شدو وقتی بانکها این شرایط را دیدند بهتدریج به سمت تجربهکردن این فضا رو آوردند. حتی بانکهای پیشروی ما تلگرام را بهکار گرفتند،
کما اینکه همیشه پیشرو بودن موانعی هم بر سر راه میگذارد و وقتی بانکها روی بستر تلگرام به اطلاعرسانی درباره خدمات و محصولات و ارتباط با مشتریان پرداختند خیلی از مسئولان و کارشناسان امنیتی درباره این موضوع ابراز نگرنی کردند که اطلاعات بانکی روی بستر یک شبکه اجتماعی خارجی رفتهاست، اما واقعاً همین حرکتها بود که سد را شکست و بقیه نیز وارد این فضا شدند.
فکر میکنید این ابراز نگرانیها تا چه اندازه منطقی است و چقدر آن بیشتر به مقاومت در برابر تغییر برخی رو شهای سنتی بر میگردد؟
از نظر سیاسی و تاریخی ما در جایگاهی قرار داریم که این ترس از بیگانگان و گزند آنها برای کشور ما طبیعی شدهاست کمااینکه شاید گاهی از این طرز نگاه ضربه هم خوردهباشیم. گاهی بهخاطر همین ناامن دانستن به جای سیستمهای خارجی به سراغ سیستمهای داخلی میرویم البته نهاینکه متخصص ایرانی ما دانش و مهارت کافی نداشتهباشد، اما به هرحال باید ببینیم که هزینه فایده ما در کجاست.
گاهی ما در این مورد اشتباه میکنیم و به سمت بومیسازی میرویم در صورتیکه چهبسا بومیسازی برای ما گران تمام شود صرفاً برای امن ساختن فضایی که شاید در آن حوزه چندان هم اطلاعات مهم محرمانه و حساسی وجود نداشتهباشد. قطعاً هرکسی در هر مقام و موقعیتی مفید است و جایگاه قابل احترامی دارد اما این تفکر که هر فردی در هر جایگاهی که نشست، فکر کند که حوزه او امنترین یا مهمترین جای کشور است تصوری اشتباه خواهدبود.
گاهی ما در این مورد اشتباه میکنیم و به سمت بومیسازی میرویم در صورتیکه چهبسا بومیسازی برای ما گران تمام شود صرفاً برای امن ساختن فضایی که شاید در آن حوزه چندان هم اطلاعات مهم محرمانه و حساسی وجود نداشتهباشد. قطعاً هرکسی در هر مقام و موقعیتی مفید است و جایگاه قابل احترامی دارد اما این تفکر که هر فردی در هر جایگاهی که نشست، فکر کند که حوزه او امنترین یا مهمترین جای کشور است تصوری اشتباه خواهدبود.
باید سبک سنگین کنیم و موقعیت را بسنجیم؛ مثلاً آیا یک موسسه مالی و اعتباری یا صندوق قرضالحسنه بسیار کوچک باید به اندازه بانک مرکزی برای امنیت خود هزینه کند؟! طبیعی است که ضرورتی ندارد و باید یک جایی این بزر گتر و کوچکتر بودنها و این هزینه فایدهها را در نظر بگیریم.
تاکید میکنم که بر اساس مطالعات انجا مشده در اکثر نقاط دنیا در نظام بانکی و سایر سازمانها، بیش از ۴۰ درصد تخلفات حوزه مالی از درون سیستم است نه از بیرون، اعم از اختلاسها و اشتباهات سهوی و عمدی کارمندان. درواقع بزرگترین تخلفات اینچنینی در همین ۴۰ درصد اتفاق میافتد. با بالاترین حد امنسازی فنی هم نمیتوانید جلوی این اتفاقات را بگیرید مگر اینکه این هزینهها را به سمت صرفکردن در آموزش ببرید.
تاکید میکنم که بر اساس مطالعات انجا مشده در اکثر نقاط دنیا در نظام بانکی و سایر سازمانها، بیش از ۴۰ درصد تخلفات حوزه مالی از درون سیستم است نه از بیرون، اعم از اختلاسها و اشتباهات سهوی و عمدی کارمندان. درواقع بزرگترین تخلفات اینچنینی در همین ۴۰ درصد اتفاق میافتد. با بالاترین حد امنسازی فنی هم نمیتوانید جلوی این اتفاقات را بگیرید مگر اینکه این هزینهها را به سمت صرفکردن در آموزش ببرید.
فرهنگسازی خیلی موثرتر است. ما طی چند سال متوالی آماری به تفکیک بودجههای اختصاصیافته به بخشهای مختلف را در بانکها شامل میشد و متاسفانه پایینترین آنها به آموزش اختصاص داشت، یعنی تمام بودجه صرف کربنکینگ، امنیت، شبکه، دیتاسنتر، تجهیز شعب و حتی بیآی و بیگدیتا و… میشود و در آخرین رده که در مقیاس با بقیه چیزی حدود صفر است سهمی ناچیز برای آموزش کارکنان و مشتریان وجود دارد.با این وصف طبیعی است که افراد ما فرهنگ مناسبی از نظر امنیتی نداشتهباشند.
در بانکداری روی شبکههای اجتماعی مسئله اعتمادسازی پیش میآید و احراز هویت افراد و یا همان طرفین درگیر در آن فرایند بانکی. دغدغههایی که در این مورد وجود دارند گاهی جلوی ورود به این حوزهها را میگیرند. نظر شما در این مورد چیست؟
این موضوع در کشورهای پیشرفته خیلی وقت پیش حل شدهاست و ما خیلی زیاد داریم در ادبیات این موضوع دست وپا میزنیم. شاید از سال ۸۲ یا قبلتر از آن تا به امروز در مورد محل ایجاد این اعتماد بحث داریم؛ اما ما خیلی در این فضا ماندهایم. موضوع خیلی سادهتر از اینهاست. باید تعاملی بین سازمانهایی که خود را در ارائه تاییدیههای مورد نیاز ذیصاح میدانند برقرار کنیم. به جای این همه دعوا هر کدام در حوزه خود تأییدیه لازم مرتبط با حوزه خود را ارائه بدهند، یعنی بخشی از تأیید را قوه قضاییه بدهد، بخشی را بانک مرکزی و بخشی دیگر را هر نهاد دیگری که خود را در این مورد مطلع میداند. این در دنیا مدل پذیرفته شدهای است. استعلامهای الکترونیکی در کسری از ثانیه قابل انجام است؛ اما این نهادهای متولی تایید صلاحیت در حوزه احراز هویت مجازی هنوز به توافق لازم نرسیدهاند؛ وگرنه ما مشکل فنی برای پیادهسازی بانک بر بستر شبکههای اجتماعی نداریم و مشکل بر سر همین تصمیمگیریهاست.
آیا قوانین حاکم بر بانکداری ما محدودیتی در مورد خلق ایدههای جدید ایجاد نمیکنند؟
فضای بانکی ما سنتی فکر میکند و با فضای بانکی دنیا فاصله گرفتهاست. تعامل کافی هم باید بین بخش خصوصی، بانکها و رگولاتوری وجود داشتهباشد تا به نتیجه بهتری برسیم. وقتی که ادبیات پایه ما مشترک نیست این تفاهم و تعامل هم کمرنگ میشود. تفسیرمان از بانکداری بدون ربا، بانکداری اسلامی و دیگر مفاهیم این حوزه مشترک نیست. ما در یکسان ساختن ادبیات و کلاً در مستندسازی از پایه ضعف داریم. کلاً مدل جامعه این است که در برابر هر اتفاق جدیدی بهشدت موضع منفی میگیریم، چون درک کافی از آن نمییابیم.
کشورهای پیشرفته که کمی به تکنولوژی و فناوریهای جدید بها میدهند تقریباً به تغییر عادت کردهاند و افراد جامعه باید خود را با این تغییر روندها سازگار کنند. حالاا گر آن شرکت یا سازمان که آن خلاقیت را عرضه کرد جایگاه خود را در جامعه پیدا کند برپا میماند و به بقا و سوددهی میرسد و اگر ناموفق باشد و کسی را جذب نکند محکوم به فنا خواهد بود؛ مانند میلیونها استارتاپی که یک روز هستند و روز بعد از دور خارج میشوند، اما هیچ مجوز قانونی آنها را برنچیدهاست.
این گفتوگو در فصل «دیدگاه» نخستین شماره کتاب سال بانکداری الکترونیکی منتشر شده است. اطلاعات تکمیلی پیرامون این کتاب و نحوه تهیه آن را میتوانید در اینجا مطالعه کنید