مهندس عبدالحمید منصوری، مردی که زندگی و تجربیاتش با روزگار رفته بر بانکداری الکترونیکی کشور گره خورده از نسبت بانکداری الکترونیکی و بانکداری مجازی با یکدیگر می گوید.
بانکینا-این نعمتی است که شما بتوانید یک سرویس را در شرایط یکسان به همه مردم برسانید و موجب رضایتمندی آنها شوید. این را مهندس عبدالحمید منصوری میگوید، مردی که زندگی و تجربیاتش با روزگار رفته بر بانکداری الکترونیکی کشور گره خورده است. او معتقد است که رگولاتور با دادن یکسری اختیارات و فرصتها در استفاده از تکنولوژی به خالقان آنها بستر رشد بانکداری کشور را فراهم خواهد ساخت و با زمینهسازیهای لازم و تعامل است که میتوان از بانکداری الکترونیکی عبور کرده و به عصر بانکداری مجازی رسید. در ادامه متن گفتوگویی را که با وی داشتهایم، بخوانید:
آیا بانکداری مجازی و بانکداری الکترونیکی هر دو یک مفهوم را میرسانند؟
زمانی من به همراه یک گروه سرمایهگذاری که بیشتر از افراد حوزه فناوری اطلاعات بودند برای اولینبار پیشنهاد تأسیس بانک مجازی را به بانک مرکزی بردیم که بهطور خلاصه مسائلی چون زودرس بودن این حرکت با توجه به نظام بانکی و بستر فرهنگی کشور، نیاز به وجود آییننامهای
به مراتب دشوارتر از بانکهای متعارف و عدم توان ما در ریسک مالی بالا منجر به این شد که آن زمان به نتیجه نرسیدیم.
یک تفکر هم وجود داشت که میگفتند وقتی ۸۰ درصد تراکنشها خارج شعبه انجام میشود پس این همان بانکداری مجازی است و تفکیکی میان بانکداری الکترونیکی و مجازی قائل نبودند. خلاصه اینکه رشد بانکداری الکترونیکی به نقطه اشباعی رسیده بود که افتراقی بین هیئت بانک مجازیها ایجاد شد که میگفتند بانکداری الکترونیکی همان بانکداری مجازی است.
اکنون هم یکی از بانکها اقدام به ایجاد کانتر بانک مجازی کرده است؛ اما باز هم فردی که میخواهد از این سرویس استفاده کند باید حتماً اقدام به یک بار مراجعه حضوری کند تا صرفا یک کارمند ساده چند مهر کپی برابر اصل بر روی مدارک ارائه شده توسط وی بزند. این دوستان میگفتند اینکه مشتری باید برای احراز هویت و دریافت تسهیلات یک بار به شعبه بیاید هیچ اشکالی ندارد؛ اما در حقیقت نمیتوان این را بانکداری مجازی شمرد. در بانکداری مجازی گاهی با یکسری تعاملهایی، ا رتباط دو طرفه با مشتری میگیرند و طی همین تعامل مجازی اطلاعات مشتری را هم کنترل میکنند و دست به راستیآزمایی میزنند.
در سیستم بانکی که ما اکنون داریم آدرس مشتریان از اولین مراجعه مشتری برای احراز هویت دیگر تغییری نمیکند و اصلا مورد توجه قرار نمیگیرد که بخواهد مورد راستی ازمایی قرار بگیرد. بانکداری الکترونیکی راه گذر به بانکداری مجازی است اما الزاماً اینها یکی نیستند و برای رسیدن به بانکداری مجازی باید به بانکداری الکترونیکی دست پیدا کنیم. اینها در شرایطی است که ما فقط در تراکنشهای دادوستد و حوزه پرداخت موفق هستیم و در این زمینه از بانکداری الکترونیکی رشد داشتهایم و حتی از بسیاری کشورها هم پیشی گرفتهایم.
برخی مدیران و صاحبنظران بانکی با این مورد مخالفت میکنند و معتقدند این تنها وجهه ملموس رشد بانکداری الکترونیکی است وگرنه در بخشهای دیگر آن هم رشد داشتهایم اما چون کاربرد عمومی ندارد برای جامعه قابل لمس نیست؛ نظر شما چیست؟
بله، رشد داشته است؛ اما زمانی شما میتوانید بگویید که یک بانکداری الکترونیکی رشدیافته در تمام ابعاد دارید که فرد در هر کجا و هر مکانی که اراده کند در هر عملیات مالی که بخواهد مشتری بانکی بشود. ما سرویسهایی درست کردیم که سقفی هم ندارد مثلاً تا یک سال پیش ما تراکنشهای بدون سقف داشتیم و در هر تراکنش مبلغ بسیار بالایی مبادله میشد یا اینکه برای ۱۰۰۰ تومان دست به یک تراکنش میزنیم که ۶ جا میچرخد تا به نتیجه برسد. میخواهم بگویم که ما همواره در استفاده از فناوری تفریط و افراط داریم. چون قیمت تمام شدهای برای خدمات بانکداری الکترونیکی نداریم و نرمافزار بهدلیل عدم وجود کپی رایت حساسیت و اهمیتی ندارد و کسی حاضر نیست برای آن هزینه کند. هیچ مدیری حاضر نمیشود یک میلیون دلار برای تعویض سیستم عامل بدهد.
فکر میکنید در حال حاضر استفاده از کربنکینگ خارجی برای ما دارای مزایای بیشتری است یا کربنکینگ داخلی؟
با مسائلی که پس از برجام بر روابط کشور ما جاری و ساری شده است، تعامل با بخش خارجی اجتنابناپذیر است. من میگویم تعامل. آنها به سطحی مطلوب، مناسب و مؤثر از تکنولوژی رسیدهاند. احساسی هم کار نمیکنند. دلیل این است که آنها بابت همه چیز پول میدهند. برای این میگویم مؤثر که وقتی الزام یا اجبار نباشد همه چیز را عوض میکنند و با این سیستم جلو میروند.
باید بدانیم که کربنگیک خارجی نقطه لبالب تکنولوژی نیست. چون معمولاً سیستم بانکی محافظهکارترین قسمتهای سازمانهای جامعه است و هر پدیدهای که بیاید نسل سوم آن در سیستم بانکی استفاده میشود و از طرفی بومیسازی هزینه کمی ندارد و عمر چندانی هم از آن نمیگذرد. به نظر من باید با خارجیها نقطه تعاملی داشتهباشیم.
نگاه خارجیها به ما هنوز هم اینطور است که اینها منابع عظیم چاه نفت دارند پس برویم و از محصولاتمان به آنها بفروشیم. واسطهها هم که در جریان معامله درصد و حق نمایندگی خود را میگیرند و این برای آنها بهتر از جریان تولید است؛ اما به نظر من مشارکت با خارجیها برای ما بهتر است چون درصد تغییرات هم روی محصولات تولیدی آنها کم نیست. چون مدل بانکداری ما با آنها متفاوت است تبدیل آنها به سیستم ما کار دشواری است. ما با هر محصولی که وارد میکنیم باید مقرراتمان را هم وفق دهیم. معمولا سیستمهایی که از خارج میآیند پویایی و تغییرپذیری ۱۰ درصدی دارند و بیش از ۱۰ درصد به تغییرات اساسی نیاز دارد. مخصوصا ۹۰ درصد مشتریان عرضهکنندگانی که به ایران میآیند بانکهای یک شعبهای با اهداف خاص بوده است.
با این همه این تعامل در بحث اقتصادی کشور اجتنابناپذیر است اما با این پیشفرض که خارجیها مشارکتپذیری را برای محیط ایران در نظر بگیرند و یک مقدار هم سرمایه بیاورند تا کار را با آن پیش ببرند؛ اما معمولا رفتار آنها اینگونه نیست و معمولاً فروشنده هستند نه شریک. با این حال نگاه ما بیشتر تعاملی است، نه فروشندگی اما رسیدن به این نقطه کار آسانی نیست. پس باید خارجیها را به شرط مشارکت وارد کشور کنیم و در این مسیر قوانینمان را تطبیق دهیم تا آنها بر اساس شرایط ما محصولی ایجاد و ارائه کنند که خاص ایران باشد.
نقش رگولاتوری در این میانه چیست و تا چه حد در ساماندهی نظام بانکی تاثیرگذار است؟
رگولاتوری هم باید مقررات را به سطحی برساند که این تعاملها شکل بگیرد. مثلاً ما میخواهیم ویزا وارد کشور شود اما حیات ویزا وابسته به
کارمزد است که ما آن را در نظام بانکی نداریم. به عقیده من زمان برگشت کارمزد فراهم شده به شرط اینکه نظام بانکی ما مدتی درد و سختی آن را
تحمل کند. دموکراسی سیستم پرداخت در غرب نظمپذیری را هم در خود دارد. مردم خود را درگیر یک تراکنش هزار تومانی میکنند چون بابت آن هزینهای پرداخت نمیکنند تا بدانند این گردش برای چنین مبلغی کار منطقی نیست. دولت باید بر اجرای موضوع اخذ کارمزد نظارت کند و شاید هم اوائل کسانی سر هم کلاه بگذارند اما کم کم با آن کنار میآیند و آثار خوب این تصمیم نمایان میشود.
یک زمانی قانونی پیاده شده بود که طبق آن بانکها باید بابت تراکنشهای ناموفق خود جریمه میپرداختند. فلسفه این کار درست است. زمانی این کار برای تقویت زیرساختهای فناوری تاثیرگذار بود. چون بدترین اتفاق برای یک مدیر این است که جریمه شود پس سعی میکرد جلوی آن را بگیرد. جریمه هم زیاد سنگین نبود. کمکم همه نسبت به این قضیه واکسینه شدند و دیگر این کار فایده و تاثیری نداشت و پرداخت این جریمه برای مدیر تبدیل شد به یک عادت. تأثیر این مدل مقطعی بود.
ما نیاز به تعریف مدلی داریم که قوانین دست و پاگیر و سخت را بردارد. همواره به خاطر یکسری تخلف، قانونهای مختلفی تعریف شده و این خودش به یک چالش برای بانکداری تبدیل شده است. درمجموع بخش خصوصی در اجرای قوانین تابعیت بیشتری از خود نشان میدهد تا بتواند دوام کار خود را حفظ کند.
امروز کربنکینگ یک اجبار برای کسب وکار بانکی است و این میطلبد که مقررات بهروز باشند تا چابکی مقررات به افزایش سرعت تراکنشها کمک کند. متاسفانه سرعت تکنولوژی از رگولاتوری بیشتر است. نه اینکه این مسئله، خاص کشور ما باشد اما تفاوت در اینجاست که مثلاً اگر ویزا بخواهد کاری انجام دهد خودش با بانکها صحبت میکند، علایق مشتریان را شناسایی کرده و بعد قانون موردنظرش را پیاده میکند و دیگر برای موارد جزیی درگیر رگولاتوری و بخشنامههای متغیر آن نمی شود.